معنی تشویق نمودن

حل جدول

تشویق نمودن

تقدیر کردن

تقدیرکردن

لغت نامه دهخدا

تشویق

تشویق. [ت َش ْ] (ع مص) آرزومند کردن. (تاج المصادر بیهقی) (مجمل اللغه) (دهار). آرزومند گردانیدن. (زوزنی). به آرزو آوردن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). برانگیختن یا بشوق آوردن کسی را: شوقه الیه، هیجه، ای حمله علی الشوق. (از اقرب الموارد).


تشویق کردن

تشویق کردن. [ت َش ْ ک َ دَ] (مص مرکب) شایق کردن و راغب نمودن. (ناظم الاطباء). به شوق آوردن. خواهان و آرزومند ساختن.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تشویق

انگیزش، دلگرمی، آفرین گفتن، فروزش


تشویق کرد

انگیزاند

مترادف و متضاد زبان فارسی

تشویق

اغوا، انگیزش، تحریص، تحریض، تحریک، ترغیب، تشجیع، وادار، حث، تقدیر، قدردانی،
(متضاد) تنبیه، آرزومند کردن، به شوق آوردن، ترغیب کردن، دلگرم ساختن

فرهنگ معین

تشویق

(تَ) [ع.] (مص م.) آرزومند کردن، به شوق افکندن.

فرهنگ عمید

تشویق

به شوق آوردن، راغب کردن، آرزومند ساختن،
کار کسی را ستودن و او را دلگرم ساختن،

کلمات بیگانه به فارسی

تشویق

دلگرمی

فارسی به عربی

تشویق

اقناع، تشجیع، حث، حرض


تشویق کردن

شجع، نعمه، هتاف


تشویق کرد

استحث

فرهنگ فارسی هوشیار

تشویق

آرزومند کردن، بر انگیختن یا به شوق آوردن کسی را

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

تشویق نمودن

966

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری